عزیزم غصه نخور منم الان مامانم به بابام میگه این دختر سنگینه یروزایی برم کمکش بابام قبول نمیکنه میگه یا همه بریم یا توام نرو والا بخوام مهمون داری کنم تنهایی باشم یه نون پنیر بخورم راحت ترم تازه مامانمم بیاد نه خیلی کاریه که بتونه کارامو کنه نه خیلی آبمون تو یه جوب میره
بهش گفتم اگه بابا اذیته اون ده روز اولم نیا والا بخوان همشون بیان خب من میرم اونجا من ترجیح میدم دورم خلوت باشه