دوستان من کاربر قدیمی ام،روز تاسوعا خانواده همسرم همگی خونه مادر شوهرم بودن،کلا جوشون صمیمیه منم آدم راحتی هستم تو صحبت کردن و اینا،خودم مذهبی ام ولی اهل کل و کل وجواب دادن شوخی ام.برادر شوهرم شوهرم خواهر شوهرم ،جاریام همه نشسته بودن هرکس یک چیزی میگفت بعضاً شوخی هم میکردیم مخصوصا شوهر خواهر شوهرم خیلی اهل تیکه و کلکله...خلاصه گذشت و دوسه روز بعدش خونه خواهر شوهرم مادرشوهرم بود ماهمه تو یه ساختمونیم،یه بحثی راجع به شوهرم شد
بعد مادرشوهرم نه گذاشت نه برداشت گفت تو باید احترام شوهرتون داشته باشی،زن و شوهر لباس همن(ایشون حوزه خونده)،بعد بی مقدمه یک دفعه گفت آدم یک وقت از شوخی با نامحرم احساس لذت میکنه،حجاب فقط لباس نیست مثلا من جوون بودم تو چشم برادر شوهرم نگاه نمیکردم و اصلا مورد داشتیم عروسه و داماد خانواده با هم ازدواج کردن از بس به هم نزدیک شدن(این قضیه داره یکی از اشناهای دورشون اینجور شد)بعد گفت من قدیما چادرم اینجور سر میکردم اونجوری بودم(من همیشه خونه چادر سر میکنم اون روز واسه اولین بار مانتو عربی تا مچ پوشیده بودم)گفت کم کم شیطان میاد اول چادر آدم میره...
بعد من هیچی نگفتم یکم بحثو پیچوندم یه چیزایی گفتم و اومدم خونه...
هستید بگم؟