بی تو همیشه در دل من برف می بارد
با هر چه غیر از گریه کردن برف می بارد
از سوز سرمای کرج تا قیطریه
همراه با دلتنگی من برف می بارد
با فعل و قید وقافیه ، مفعول و فاعل
اما ، اگر ، حتا ، نه اصلا … برف می بارد
الان که وقت گریه کردن نیست ای دل
الان که از چشمان این زن برف می بارد
اینگونه بوده از ازل تا آخر عشق
وقت جدایی وقت رفتن برف می بارد
شاید که من تنها تر از دیروز خویشم
امشب که در هر کوی و برزن برف می بارد
آن زن که آمد با خودش خورشید آورد
حالا که رفته جان از این تن برف می بارد