به جفاهای تو سوگند نرفتی از یاد
یار پیمان شکنم از غم عشقت فریاد
دیده بستی و گذشتی که نبینی اشکم
دادی آسان به خدا خانه ی دل را بر باد
تیر بود آمدی از راه و تو خواندی از عشق
بردی از خاطر خود عشق خودت را مرداد
چار دیوار اتاقم شده زندان و قفس
نفسم سخت گرفته ست خدا را امداد
باز از راه برس باز بخوانم از عشق
که شده ماتم و غم با دل عاشق همزاد
انتظار و غم دل صبر کم و درد زیاد
خانه ی جور و جفا و غم و دردت آباد...
دختربارونی66#