2777
2789
عنوان

«شعر٩»

| مشاهده متن کامل بحث + 69113 بازدید | 13597 پست

به شب و پنجره بسپار که بر می گردم


عشق را زنده نگه دار که بر می گردم


بس کن این سر زنش “رفتی و بد کردی” را


دست از این خاطره بردار که بر می گردم


دو سه روزی هم – اگر چند – تحمل سخت است


تکیه کن بر تن دیوار که بر می گردم


بین ما پیشترک هر سخنی بود گذشت


عاشقت می شوم این بار که بر می گردم


گفته بودی دو سحر چشم به راهم بودی


به همان دیده بیدار که بر می گردم


پرده ی تیره ی آن پنجره ها را بردار


روی رف آیینه بگذار که بر می گردم


پشت در را اگر انداخته ای حرفی نیست


به شب و پنجره بسپار که می گردم

عمری پای تو نشستم که منو حالا ببینی ، تو مثل کوهی که باید منو از بالا ببینی

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

از من مپرس دلیل عاشقی را من خود نمی دانم چرا اینگونه شدم آری اگر می گویند این عشق است پس من عاشق ...


ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی

من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی

اعلانش رفته نمیشه😕 چرا حذف کنم؟🤔


چه معنی داره اون استیکرها که میزارین...

میدونم حالتون بده..تازه داغ دیدین...ولی اون شکلک خنده آخرحرفاتون وشعراتون کمکی به حال بدتون نمیکنه که هیچ

بدتر هم میشین...واسه آرامش خودتون وروح خواهرتون

به خودتون مسلط باشین و قرآن بخونین...

اونی که رفته دیگه رفته...اینجوری بی بیقراری کردنا 

فایده ای نداره...منم مادرم مرد حالم بد شد ولی نخندیدم

اونقدر گریه کردم زار زدم...تا خسته شدم کم آوردم..

ولی نخندیدم هیچ وقت...در شان شما نیست...مرد هستین..شما باید بقیه خانواده را هم آروم کنید

باعث تسلی ودلگرمی اونا باشین... 

تعطیل🚫                                                                                 

می دونی چقدر دوستت دارم

می دونی چقدر برات می تپه دلم

می دونی عاشقی با تو یه دنیای قشنگه

می دونی زندگی با تو یه لبخند پررنگه

جواب بعضیا رو نباید داد سکوت کافیه تا بفهمندچقدر پوچ و بی ارزشند 👌

گفتم به می عشقت کردی تو گرفتارم


گفتی تو شدی شیدا اما ز تو بیزارم


گفتم که سپردم دل بر زلف تو میدانی؟


گفتی که خمش بنشین هرگز نشوی یارم


گفتم ز دو عالم من داغ تو به دل دارم


گفتی برو از پیشم دیگر مکن آزارم


گفتم چه به سر داری بردار از آن پرده


گفتی نشوی محرم پنهان کنم اسرارم


گفتم به که گویم من غم های درونم را


گفتی که برو با تو هرگز نبود کارم


گفتم ز کوی تو امید کرم دارم


گفتی که نبینی آن بر جان تو رحم آرم


گفتم که نگاهم کن شاید که شوم آرام


گفتی برو ای عاشق نفرت ز تو من دارم

عمری پای تو نشستم که منو حالا ببینی ، تو مثل کوهی که باید منو از بالا ببینی
نفرین به عشق👌👌


در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست

می نشینی روبرویم، خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست

باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است
باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست

شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم ، توی گلدانی که نیست

چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری ، بین دستانی که نیست

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

محصولات بدن

salipoo | 2 دقیقه پیش

دعای عهد

ساراasa | 4 دقیقه پیش
2791
2779
2792