2777
2789
عنوان

«شعر۶»

| مشاهده متن کامل بحث + 21355 بازدید | 3223 پست
انگار‌ در ‌من‌ گریه‌ می‌کرد ‌ابر . من خیس و خواب آلود [بغضم در گلو چتری که دارد می‌گشاید چنگ انگا ...


همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی
همه رنگی و نگاری مگر از بهار زادی

ز کدام ره رسیدی ز. کدام در گذشتی
که ندیده دیده رویت به درون دل فتادی

به سر بلندت‌ای سرو که در شب زمین‌کن
نفس سپیده داند که چه راست ایستادی

به کرانه‌های معنی نرسد سخن چه گویم
که نهفته با دل سایه چه در میان نهادی

شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه
گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم

با پرتو ماه آیم و، چون سایه دیوار
گامی از سر کوی تو رفتن نتوانم

دور از تو من سوخته در دامن شب‌ها
چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

چشم در چشمت نشستم، حیرتم از هوش رفت
چشم وا کردم به چشم اندازی از این بازتر

از شب جادو عبورم دادی و دیدم نبود
جادویی از سحر چشمان تو پُر اعجازتر

آن که چشمان مرا‌تر کرد، اندوه تو بود
گر چه چشم عاشقان بوده ست از آغاز، تَر

ای نگاهت از شب باغ نظر، شیرازتردیگران نازند و تو از نازنینان، نازترچنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیستچنگی از تو چنگ‌تر، یا سازی از تو سازترقصه گیسویت از امواج تحریر قمرهم بلند آوازه‌تر شد، هم بلند آوازترگشته‌ام دیوان حافظ را، ولی بیتی نداشت

چون دو ابروی تو از ایجاز، با ایجازتر

ماجرای من و تو، باور باورها نیست

ماجراییست که در حافظه دنیا نیست


نه دروغیم نه رویا نه خیالیم نه وهم

ذات عشقیم که در آینه ها پیدا نیست


تو گمی درمن و من درتو گمم باورکن

جز دراین شعر نشان و اثری ازما نیست


من و تو ساحل و دریای همیم اما نه!

ساحل اینقدر که درفاصله با دریا نیست!


محمد علی بهمنی

« شده آيا که غمی ریشه به جانت بزند ؟

گره در روح و روانت به جهانت بزند ؟ »


شده در خواب ببینی که تو را قرض کند ؟

بروی وَهم شوی تا که تو را فرض کند ؟


شده در گوش ِ تو گويد که تو را باز تو را…؟

نشوم فاش ِ کسی تا که شوم رازْ تو را …؟


شده آغوش شود تا که هم آغوش شوی ؟

گره ات باز کند تا که تو خاموش شوی ؟


شده یک شب برود تا که روی در پی او ؟

که تو فرهاد شوي تا بشوی قصه ی او ؟


به همان حال بگویی که تو مجنون ِ منی

به تو بیمار شدم تا که تو درمون ِ مني


شده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد ؟

گره ات کور شود غم به روانت برسد ؟


که روی دیدن ِ او تا که کمي شاد شوی

بروی در بغلش تا که تو آباد شوي


که بگويد که تو تعریف ِ همان عشق ِ منی

بروی یا نروی هر چه شود جان ِ منی


گره ات باز کُنَد تا که تو بینا بشوي

که غمت باز شود تا که تو معنا بشوي


شده اما تو نبودی شده اما که چه دیر

گره ای کور شدم تا که شدی یک دل ِ پير


: « همه در خواب ولی عشق ِ تو بیدار بِماند

همه پل های دلم بی تو چو دیوار بِماند


من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی

همه عاشق شدنم رفت تو منظور ِ منی


که تو رفتی و دلم بی تو همان سنگ شدُ

همه این عشق رَوَد تا که دلم جنگ شدُ


نکند بد بشود آخر ِ این قِصه ی بد

نکند تلخ شود آخر ِ این غُصه ی بد »

قاصدک هاى پریشان را که با خود، باد برد

  با خودم گفتم مراهم می‌توان از یاد برد


ای که می‌پرسی چرا نامی ز ما باقی نماند

سیل وقتی خانه‌ای را برد، از بنیاد برد


عشق می‌بازم که غیر از باختن در عشق نیست


در نبردی اینچنین هرکس به خاک افتاد ، برد


شور شیرین تو را نازم که بعد از قرن‌ها


 هر که لاف عشق زد، نامی هم از فرهاد برد


جای رنجش نیست از دنیا که این تاراجگر

هر چه برد از آنچه روزی خود به دستم داد، برد


در قمار دوستی جز رازداری شرط نیست


 هر که در میخانه از مستی نزد، فریاد برد


فاضل نظری🌺

دوستت دارم ای خیال لطیف ....دوستت دارم ای امید محال... 🍂🖤

از خانه بیرون می‌زنم، اما کجا امشب
شاید تو می‌خواهی مرا در کوچه‌ها امشب

پشت ستون سایه‌ها روی درخت شب‌
می‌جویم، اما نیستی در هیچ جا امشب‌

می‌دانم آری نیستی، اما نمی‌دانم
بیهوده می‌گردم به دنبالت چرا امشب؟

هر شب تو را بی جستجو می‌یافتم، اما

تکه یخی که عاشق ابر عذاب می‌شود
سر قرار عاشقی همیشه آب می‌شود

به چشم فرش زیر پا، سقف که مبتلا شود
روز وصالشان کسی خانه خراب می‌شود

کنار قله‌های غم نخوان برای سنگ‌ها
کوه که بغض می‌کند سنگ مذاب می‌شود

باغ پر از گلی که شب به آسمان نظر کند
صبح به دیگ می‌رود، غنچه گلاب می‌شود

چه کرده‌ای تو با دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می‌کنم شعر حساب می‌شود

بهانه های شیرازی @flfli     @اعتصامی   @دلبررر     حالو روز شنبه ...

اعتصامی جان هروقت کارت کمتر میشه گیر میدی به شیرازیا 🤨🤨چرا نمیخوای قبول کنی که شیرازیا با هر لهجه ای که باشن عشق دنیان 😁😁❤

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم 🖤❤ خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم ❤🖤

هر چه کمتر شود فروغ حیات


رنج را جانگدازتر بینی


سوی مغرب چو رو کند خورشید


سایه ها را درازتر بینی . . .🍁🍁

از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم 🖤❤ خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم ❤🖤
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز