2777
2789
عنوان

«شعر۵»

| مشاهده متن کامل بحث + 38607 بازدید | 5906 پست
آنقدر ترسيده ام از اين همه عشق دروغ! تا به گوشم ميخورد "من دوستت..." كر ميشوم🙉

والا بخدا  قدیما جمله ی مقدسی بود الان شده نقل و نبات دهن مردم 

دوستت دارم ای خیال لطیف ....دوستت دارم ای امید محال... 🍂🖤

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

دارم دلکی به تیغ هجران خسته

از یار جدا و با غمش پیوسته


آیا بود آنکه بار دیگر بینم

با یار نشسته و ز غم وارسته؟


عراقی💫

دوستت دارم ای خیال لطیف ....دوستت دارم ای امید محال... 🍂🖤
ممنونم از لطفتون⚘ بله کاملا درسته ... گاهی اوقات داستان نویسی زیادی تلخ میشه ولی فقط در حد همون داس ...

تلخ و البته تخیلی اشکالی نداره این داستان ها هم طرفدار خودشو داره 

موفق باشید 

دوستت دارم ای خیال لطیف ....دوستت دارم ای امید محال... 🍂🖤

بـی تــو بــه ســامـان نــرســم

ای ســر و ســامــان هـمـه تــو


ای بــه تــو زنــده هـمـه مــن

ای بــه تـنـم جــان هـمـه تــو


مــن هـمـه تـو، تـو هـمـه مـن

او هـٔمـه تــو، ما هـًمـه تــو


هــرکــه و هـرکــس هـمـه تـو

ای هـمـه تــو، آن هـمـه تــو

در من کسی جان میدهد هر شب با خاطراتی سرد و تکراری ...دیوانه جان کی میشود اصلا ، از حال و روزم دست برداری ...؟دلبستگی طعم گسی دارد ، با بغض های قصه درگیری ...دستت که از دستش جدا باشد .‌..دست خودت را هم نمیگیری ...ویرانه ها را خوب میفهمم ...استادِ ماندن زیر اوارم .. لبخند بر لب میزنم اما .... درد وخیمی در سرم دارم ...درد وخیمِ در سرم هستی احساسِ پوچی بینِ اشعارم .‌..پلکی بزن پیش از عبورت یک ...مُردن به چشمانت بدهکارم ...ما را به جرمِ عاشقی کُشتند...با چوبه ای از جنس ویرانی ...حتما تصور میکنی خوبم ....!!!افسوس اصلش را نمیدانی ...!             
یک چشم من اندر غم دلدار گریست چشم دگرم، حسود بود و نَگِریست چون روزِ وصال آمد، او را بستم گفتم ...

آمدم کویت نبودی،از غمت شیدا شدم
داغ تو دریای غم شد ،غرق این دریا شدم
جایگاهم اوج بود اکنون به پا افتاده ام
 هیچ هم مجنون نبودی بی جهت لیلاشدم  
روزی از عشقت مرغ غزل خوان  بودم و
جغد گشتم از غمت آواره ی شبها شدم
خواستم این راز عشق پنهان بماند از همه
 لیک از رسوایی چشمان خود رسوا شدم
میزنند سنگ ملامت دست بردار از دلت
طرح و نقشه از دلم بود ، لاجَرَم بنا شدم
 

#نازبانو

تعطیل🚫                                                                                 
همه‌ی ما در زندگی رازی ناگفتنی داریم، تاسفی چاره‌ناپذير، رويايی دست نيافتنی و عشقی فراموش نشدنی... ...

سال‌ها از خداحافظی ما می‌گذرد

 و تو را در لبخندهای گمشده‌ام جا گذاشتم

 تمام خودم را سوزاندم

تا نشانی از تو نماند

درد تو تمامی نداشت

 پیچک درد در وجودم پیچید و سایه‌ام متولد شد

....

دنیای سایه ها دیدنی است

 سایه درد ندارد

 سایه اشک ندارد

 سایه لبخند ندارد

 حتی

سایه سایه ندارد

**سایه**

تعطیل🚫                                                                                 
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

بیاین

دالیییییی | 58 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز