سلام دوستان
حال دلم خوب نیست من فوق لیسانس دارم و شاغل بودم قبلا محیط کارم خیلی پراسترس بود بعد از بدنیا اومدن دخترم فعلا دیگه نرفتم سرکار این تو خونه بودن برام خیلی سخت گذشت ارتباطاتمو از دست دادم و نمیتونستم دوستا و همکارامو ببینم و از خانواده خودمو همسرم هم دور هستیم ب این امید گ دخترم بزرگ میشه دوباره برمیگردم سرکار باشگاه میرم و به علایقم میرسم
الان با اومدن کرونا خیلی خسته و افسرده شدم از صبح نا شب با یه دختر دوساله ک حتی اجازه نمیده یه کتاب دستم بگیرم و یا با دوستام یا کسی تلفنی حرف بزنم دخترمم طفلی حق داره اصلا جایی نمیبرمش قبل کرونا خانه بازی میبردمش خیلی دوس داشت
برای کارای خونه هم حوصله و انگیزه ندارم ولی از سلوغی و کثیفی متنفرم واس همین به اجبار انجام میدم و خیلی بهم فشار روحی میاد
همسرم خیلی مرد خوبیه و واقعا همدیگرو دوس داریم دیروز از فشار کار خونه خسته بودم ایشون از راه رسید یخورده چیز میز خورد گذاشت رو ظرفشویی چن تا لامپ عوض کرد یخورده آشغال ریخت رو زمین خیلی ناراحت شدم و باهاش خوب صحبت نکردم
همسرمم خسته بود عصبی شد بهم گفت تو اصلا نباید ازدواج مبکردی یا نباید حداقل بچه دار میشدی هرروز یه چیزی واس خودت پیدا میکنی و ناراحتی درست میکنی تو که آدم تو خونه موندن نبودی چرا خاستی بچه داسته باشیم؟!