آسمان کم بود، کم، اما برایم گریه کرد
مُردنم را حدس زد، قبل از عزایم گریه کرد
دیدن چشمان تو یک اتفاق ساده نیست
در بهایش بی نهایت چشم هایم گریه کرد
دستهایم در خیال دست هایت زنده بود
دست هایت را کشیدی دست هایم گریه کرد
از خجالت اشک های شوق من جاری نشد
من به جای دل تپیدم، او به جایم گریه کرد
با صدای نغمه های ساز، حرفـم را زدم
ظاهـرم آرام بود، امـا صـدایم گریه کرد
رفتم از پیشت، ولی مُردم میان هر قدم
بس که از درد جدایی رد پایم گریه کرد
دست گریه، کوچه گریه، چشم گریه، بگذریم
آسمان کم بود، کم، اما برایم گریه کرد
🌹🌹🌹