شعر کودک
من و بابا پوشیدیم کت و شلوار براق
دکمه هاش و نبسته ، آخه شده کمی چاق
بابا با خنده میگه خانوم ما رفتیم ، بیا
مامان جلوی آینه مشغول آلا ویرا
بالاخره مامانم میرسه از لای در
جوری که من نشنوم بابا می گه : چه جیگر
صدای ضبط ماشین تا آخرش بلنده
پاشنه ی کفش مامان گیر می کنه به دنده
با ناخن مصنوعی دست می کشه رو سرم
میگه میرقصی امشب قربونون چشمات برم؟
بابا از توی آینه ابروش و می ده بالا
یعنی نخیر چه معنی میده آخه این کارا
خلاصه ما رسیدیم به تالار عروسی
تو قسمت زنونه با یه آهنگ قرتی...
ماه چین