شعر کودک
دست میکنم تو بشقاب گیلاس رو برمیدارم
همون طوری با هسته تو دهنم میذارم
مامان می ترسه انگار، در میاره گیلاس و
زیر لبش هی می گه : بنازم این حواس و
مامان میگه عزیزم تو شدی جارو برقی
هر چی که رو زمینه برات نداره فرقی
برای دردِ دندون همیشه نق می زنم
چون که می خاره لثه م ، من می می مو می کنم
تازگیا می تونم تاتا کنم با مامان
دستمو میگیره و میگه میوفتی الان
دمپایی بوق بوقی صدا میده زیرِ پام
من دیگه مردی شدم خودم دیگه راه میام
ماه چین