ما هنوز با هم زندگی میکنیم چن روز دگ ماشینمون میاد و شوهرم میره سر کار و مستقل میشیم ولی خورد خوراک اینامون باهمه با خانواده شوهر
بعد مادرشوهرم چن ماهه پدرش فوت کرده ب هیجاش نیس ی چن روز بعد فوتش رف خواستگاری برا پسر دومش اونام ۵ ماه اینو معطل کردن ندادن دخترشونو ک بلاخره ۳ شب پیش اوکی دادن
اونوقت این بیشعور ب من گف امروز براش شیرینی ببریم بخاطر بله گرفتن ی سر هم بریم مغاره لباس و چیزای با ارزش بخریم منم گفتم عه؟ پس چرا واس من فقط با یدونه کیک کوچولو اوردی بله من بله نبود عایا؟ گف واس این نامزدیش میمونه تاااا بعد عید قربان و ال و بل کلی صداشو بالا کرد منم گفتم خب منم وقتی بله دادم ۴ روز بعد نامزدی کردی با انگشتر و چن تا پارچه گفتم برا این عروست هم چن روز دگ نامزدی کن برگشته میگ این دختره ارزو داره😢😠😡(چون من قبل عروسیم ی بار با یکی ۳ ماه نامزد بودم اونو ب روم زد)گفتم مگ من زن بودم وقتی برا پسرت گرفتی خفه شد
گفتم اگ میخای مساوی بگیریمون ک هستم ن اگ از الان قراره فرق بینمون باشه من نیستم برگشت گف خووووش اومدی
کثافط روانی کلی چیزای دگ هم شد جمع بشید بگم