2777
2789
عنوان

کمک

163 بازدید | 21 پست

سلام دوستان

من دوساله ازدواج کردم ازروزاول باشوهرم هیچ مشکلی نداریم تنهامشکلم برادرشوهرم وجاریم هستن جاریم دخترعمه شوهرمه 

قبل ازدواجمون وقتی شوهرم مجردبودخونوادش بهش اجبارمیکردن باخواهردوقلوجاریم ازدواج کنه که شوهرم قبول نکرده گفته ازخودش چه خوبی دیدم که برم باخواهرش ازدواج کنم بعدآشنایی مامخالف بودن بااجبارشوهرم راضی شدن به ازدواجمون الان هم من هرچقدربهشون خوبی میکنم انگارچشماشون کوره نمیبینن دیروزمادرشوهرم یه حرفی زدخیلی دلم شکست

بهم گفت فامیل هرچقدرهم بدباشه بازهم فامیله بهترازغریبه است دیروزسالگردفوت مامانم بودداشتم اش نذری درست میکردم جاری نیومدکمک مادرشوهرم گفت به شوهرت بگوبره دنبالش منم گفتم اگه میخواست بیادخودش زنگ میزدمیپرسیدکمک لازم داری یانه خیلی ازاون دفاع میکنن درحالی که اصلابراشون هیچ کاری نمیکنه آدم حسابشون نمیکنه 

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

توام اصلا برات مهم نباشه تو این مواقع تو هم اصلا اونا رو آدم حساب نکن تا حساب کار دستشون بیاد و فک نکنن اگه محبت میکنی از روی خوبی ات نه وظیفه 

گاهی آنقدر بدم می آید که حس میکنم باید رفت اما به درگاه نرسیده از خود میپرسم که کجا را دارم بروم 💔

درک میکنم که سخته 

اما تو لطف زیادی نکن بهشون

نشون بده که با ارزشی 

سعی کن ادم امنی باشی ن درباره رازهاشون باهاشون حرف بزن ن دردو دل کن باهاشون 

سعی کن یک محدوده خاص در نظر بگیری باهاشون 

وقتی برای خودت یک حریم مشخص داشته باشی و طوری رفتار کنی ک طرف مقابلت جرات نکنه هر حرفیو بهت بزنه 

ن اینکه بی احترامی کنی ن اصلا 

طوری رفتار کن که روشون نشه بهت چیزی بگن

توام اصلا برات مهم نباشه تو این مواقع تو هم اصلا اونا رو آدم حساب نکن تا حساب کار دستشون بیاد و فک ن ...

دقیقاازمن انتظاردارن واسشون همه کارکنم به اون میرسن میگن ماازعروس انتظارنداریم

شما اونو خیلی بزرگش کردی که رفتاراش اذیتت میکنه برات مهم نباشه بذار هر جور که دوست دارن رفتار کنن یا حرف بزنن مهم خود شمایی وقتی که ببینن شما برات مهم نیست موقع اونه که جاری و مادر شوهرت ناراحت بشن پس بچسب به زندگی خودت بی محلی به رفتارها بدترین جوابه

درک میکنم که سخته  اما تو لطف زیادی نکن بهشون نشون بده که با ارزشی  سعی کن ادم امنی باش ...

والادیگه انقدردلم شکسته ازشون دیروزبه شوهرم گفتم حالاکه قدرخوبی های منونمیدونن منم دیگه اجازه نمیدم هیچ کدامشون توخونه ام بیان گفتم کاری میکنم حسرت دیدن نوه توراهشون تودلشون بمونه

نمیشه حرفش کنی  ولی ارتباطتو باهاشون کم کن کلا  سرد باش آدم خسابشون نکن  حساب کار ...

متاسفانه مادرشوهرم تویه ساختمونیم اوناهام هرروزمیان وقتی هم مانمیریم بالامادرشوهرم گیرمیده هزاربارمیپرسه چرانیومدن درک نداره ببینه دوست ندارم ببینمشون

عزیزم آخه تو چیکار به اون داری زندگیتو کن بذار بیشتر دوستش داشته باشن بیشتر بهش اهمیت بدن مهم شوهرته 

احترام خانواده شوهرتو هم نگه دار که تاج سر شوهرت باشی 

بدی کردن فقط خوبی کن مهم نباشه کی چی میگه چی میخواد 

همسرم تو را دوست دارم ؛♥️و این دوست داشتن !حقیقتی است که مرا به زندگیدلبسته میکند ...💋
دقیقاازمن انتظاردارن واسشون همه کارکنم به اون میرسن میگن ماازعروس انتظارنداریم

خب عزیزم تو اونا رو بد عادت دادی مثل آبجی بزرگم اما از حالا هم ی جوری رفتار کن که دیگه ازت هیچ انتظاری نداشته باشن نه اینکه بداخلاقی کنی و این چیزا نه اول اینکه تا میتونی ارتباطتو کم کم قطع کن بعد هم اگه یک جایی دورهم بودین زیاد حرف نزنین اگه سوالی پرسیدن جواب بدین اگه هم نه بذارین متوجه بشن مطمئنم آدم با شخصیتی هستین و به عنوان عروس هیچ چیز کم نداشتین اما اونا لایق نیستن 

گاهی آنقدر بدم می آید که حس میکنم باید رفت اما به درگاه نرسیده از خود میپرسم که کجا را دارم بروم 💔
عزیزم آخه تو چیکار به اون داری زندگیتو کن بذار بیشتر دوستش داشته باشن بیشتر بهش اهمیت بدن مهم شوهرته ...

مساله این نیست که 

اون میشینه به من دستورمیدن ازخانوم پذیرایی کنم کم مونده بگن غذاروهم بزاردهنش اون اصلادعوتشون نمیکنه جرات ندارن بهش چیزی بگن چون به قول خودشون دختره خودشونه من توهمه کارهای من دخالت میکنن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز