من و.شوهرم به اخر رسیدیم هیچ علاقه بینمون نیست. حتی جدا میخوابیم. ولی احمق میگه اگه بخوای طلاق بگیری خانواده ات را میکشم. میام محل کارت بی ابرویی در میارم. خیلی خره. فقط میخواد یه جای خواب داشته باشه و یه شامی نهاری. انقدر منو تنزل داده که خدا میدونه.کاش بمیره روانی. کاش یه بار صدای تهدیداشو ضبط کنم. همش یادم میره. عین دو تا هم خونه ایم. هر شب ساعت 10 به بعد میاد. میگه میخوام تو را نبینم. ولی نمیخواد جدا شیم. البته چون هیچی نداره نه خونه نه پس انداز . و یک عالمه وام و قسط. فقط میخواد سقف بالاسرش را از دست نده. خیلی عقب افتاده ست.