دیروز با یه پسره قرار داشتم به عنوان خواشتگار در پارک. اخر سر وقتی پاشدم برم گفت یه سوال بپرسم گفت بفرمایید گفت زبونتون چرا ترک ترکه مریضی کبدی چیزی ندارید. من دیروز تا حالا تو شوکم و در نمیام
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
🐣خاطره زایمان سزارین من آوین عزیزم در تاریخ ۱۲ آبان سال ۱۴۰۰ بدنیا اومد و دنیای من و باباش رو زیباتر کرد 🥰❤👶🏻 شمایی که دارید امضای من رو میخونید:🌹 لطفا برای شِفای همه ی مریض ها یه صلوات بفرستید 🌹
خب بهتر از اول همه چی را میدید بعداً بهانه ای نداشت دیگه بزار یه معاینه کلی بکنه
والا در اومده تو جلسه اول میگه علما هم گفتن مردی که قصد ازدواج داره میتونه زنش را با لباس تور ببینه کل اندامش رو. کلا دیروز تا حالا هنگم مامان میگه مگه پسره چی گفت بهت
گفتم خوبه بهش گفتم من خودم دوست دارم تنوع داشته باشم تو لباسام و میخام درامدی که دارم واقعا ازش لذت ببرم ولی بازم تو شک هستم لاقل یه اتو میزد به اون لباسش