من تو یه شهر غریبم دوست و آشنایی ندارم مامانمم شهر دیگست از درد بی کسی همه چیزمو براش میگم تو بارداریم حساس و زود رنج شدم دعواهامونم تعریف میکنم همه چیزو میگم بهش شوهرم رفته ماموریت دیشب بحث کردیم من برای مامانم گفتم امروز رفت ماموریت شب نیست مامانمم باهاش سرد برخورد کرده بود شوهرمم زنگ زده به من میگه تقصیر توعه هیچ شوهری مثل من نیست پنج ماه حاملم میگه من کاراتو میکنم همه زن دارن منم زن دارم تو ناز نازویی کار نمیکنی