در زدن با لباس مدرسه و قیافه خسته رفتم دروباز کردم. از این خواستگار بی خبراا و یهویی بودن البته فقط مادره بود... بعد خسته بودم بلند گفتم کیه... درباز کردم خانمه گفت سلام مامان هستن... گفتم نمیدونم😑😑😑حالا مامانم تو خونه😖😖 چشای خانمه گرد شده بود.. بعد برگشتم گفتم مامان بیا کارت دارن😐😐 نه تعارفی نه چیزی.. سرمو مث چیز انداختم پایین رفتم تو خونه... نمیدونم چرا دیگه نیومدن رسمااا خواستگاری حداقل رخ ماه دامباد رو ببینم شاید اخلاقم خوب بود😒😒