شيريني تر گرفته بودن همسرم اومد بخوره ريخت رولباس و زمين همه جا رو كثيف كرد خواهرم اومد بشقابو برداره و رفع و رجوعش كنه دوباره جعبه شيريني رو گرفت همسرم برداره باز ازدست اونم افتاد كل جعبه شيرينيفرش به گند كشيده ش
اين روزا حال دلم بدجوري خرابه ميشه مرام بخرج بدي براي خوب شدن حال دلم صلوات بفرستي😔
در زدن با لباس مدرسه و قیافه خسته رفتم دروباز کردم. از این خواستگار بی خبراا و یهویی بودن البته فقط مادره بود... بعد خسته بودم بلند گفتم کیه... درباز کردم خانمه گفت سلام مامان هستن... گفتم نمیدونم😑😑😑حالا مامانم تو خونه😖😖 چشای خانمه گرد شده بود.. بعد برگشتم گفتم مامان بیا کارت دارن😐😐 نه تعارفی نه چیزی.. سرمو مث چیز انداختم پایین رفتم تو خونه... نمیدونم چرا دیگه نیومدن رسمااا خواستگاری حداقل رخ ماه دامباد رو ببینم شاید اخلاقم خوب بود😒😒
بخاطر تغییر و ورژن جدیدم از خودم سپاسگزارم... ترجیحـ میدم ب ذوق خویشـ دیوانه باشم تا ب میلـ دیگران عاقل