دیگه چه میشه کرد.مادر شوهرم خیلی بد شده باهام چند وقته.قبلا خوب بودا.مثه مامان خودم دوسش داشتم.الان همش یه جوری رفتار میکنه انگار فقط اون پسرشو دوست داره.قربون صدقش میره همش به من میگه بهش برس لباساشو اتو کن براش میوه و شربت بیار بخوره.غذاشو گرم کن.انگار من خودم عقل ندارم و شوهر داری بلد نیستم.همش میگه پیشش بخند باهاش اخم نکن که اعصابش بهم بریزه یه روز میاد پیشت.تصمیم گرفتم دیگه هیچی بهش نگم.حتی اگه برم خونه ی خودم باردار بشم تا وقتی شکمم بزرگ نشه خودشون نفهمن من حرفی نمیزنم
در تاريخ ٩٩/٩/٩ براي غربالگري رفتم خدارو شكر همه چيز نرمال و پسر قشنگم سالم بود😍💋
پدر شوهرم واقعا خوب بود.از اون که اصلا انتظار نداشتم خیلی با هم رابطمون خوب بود مثه پدر و دختر بودیم.ولی سر سقط حتی زنگ نزد حالمو بپرسه.با اینکه میدونست.
در تاريخ ٩٩/٩/٩ براي غربالگري رفتم خدارو شكر همه چيز نرمال و پسر قشنگم سالم بود😍💋