پدرم ملک ومیراث زیادی داشت ولی ازاون همه دارایی هیچی به مانرسیدومن ومادرم تودوتااتاقک گوشه حیاط یکی از برادرهای ناتنیم زندگی میکردیم واونهاسعی داشتن ماروازاونجابیرون کنن هرروزبهانه میگرفتن توسرمای زمسون گازقطع میکردم توگرمای تابستون آب و برق قطع میکردن من ومادرم اگرازخونه بیرون میکردیم قفل در رو کاری میکردن که بازنشه ونیایم توخونه