2733
2739
عنوان

آتیش پاره ها بیان

618 بازدید | 90 پست

از اون مدل خاطره ها ک هروقت یادتون میاد خندتون میگیره بیاین بگین دور هم شاد شیم

من یه دایی دارم سنشون دیگه ۴۹اینابود و پسر بزگشون دانشگاه تموم کرده بود با منم همبازی بودیم و شیطونی زیاد داشتیم خلاصه زن داییم تو این سن ناخواسته حامله میشه و دوتا مسراش هم شاکی وقتی پسر سوم دنیا اومد یبار میرن میوه فروشی استاد پسر داییم میبینتش میگه عه مبارکه بچه دار شدی😖😖😖اینم بچه رو پرت میکنه تو بغل زنداییم میگه خاک تو سر من آبروم رفت چه وقت بچه اوردن بود

تو مرد باش اشک کسیو در نیار نمیخاد مردباشی گریه نکنی

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
2740
بنظرم سن وسال داییتون اونقدریم زیاد نیستا

اخه پسرشون بزرگ بود اون خجالت میکشید وقتی فهمید مادرش حاملس چندماه نرفت خونه🤣🤣🤣

تو مرد باش اشک کسیو در نیار نمیخاد مردباشی گریه نکنی

من بچه بودم.سال تحویل شد با لباسای خوجل با کلی ادا اطفار داشتم میرفتم خونه عمم کوچه پشتی،یه تازه عروس دامادم جلو درشون بودن.از کوچه که پیچیدم بیرون یه تیکه آسفالت کنده شده بود توشم پر گل شلپی افتادم توش دلم میخواست اونجا مفقود بشم به عنوان نفت چندین سال دیگه ازم استفاده کنن!اما شدنی نبود و مجبور به برگشت شدم از جلوشون مثل موش آبکشیده رد شدم دختره گفت نازی چی شدی؟منم یهو لبامو کج کردم زدم زیر گریه عرررررر میزدما خخخخخخ یادش به خیر

بِسمِ رَبِّ چشمهایَش
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687