2777
2789
عنوان

شیر گرفتن

172 بازدید | 35 پست

سلام خانوما خوبین میخوام به یاری خدا از فردا پسرم از شیر بگیرم نمیدونم چطوری که بچه کمتر اذیت بشه راهنمایم کنید چکار کنم

پای تک تک ارزوهات ،خدا نشسته

اگ گذاشتین منم لایک کنه یک نفر بخونم

کاربر ۹۶ هستم بخاطر شرکت تاپیک گرونیی تعلیق شدم😑دوست عزیز من اینجا نیومدم امتحان املا بدم ک تا پست میزارم بجای توجه ب متن غلط املایی میگیری مهم مفهومو منظور ک درست ادا بشه بدم میاد از این کار لطفا ب املا نوشته هام کار نگیرید با تچکر😊

دختر منم ۱۸ ماهشه خیلی دلم میخواد از شیر بگیرم ولی اصلا نمیشه اگه سینه نخوره اصلا نمیخوابه شب تا صبح هم همش شیر میخوره فکر کنم تا وقتی بره مدرسه نتونم بگیرمش

ما نسلی بودیم که پنجشنبه ها تعطیل نبودیم و میرفتیم مدرسه یعنی فقط یه جمعه رو داشتیم ولی همونم خیلی بهمون خوش میگذشت...یادمه پنجشنبه ها تا میرسیدم خونه مامانم میگفت بشین سریع تکالیف تو انجام بده تا بریم خونه عزیز منم تند تند کارامو میکردم و خسته و کوفته ولی سرشار از هیجان راهی میشدیم،همه اونجا بودن دایی هام خاله ها و دایی های مامانم که بچه هاشون همسن من بودن وای که چقدر با صفا بود.‌..کوچک و بزرگ همه با هم بازی میکردیم کسی سرش تو موبایل نبود.یک ساعت قبل خواب همه بچه ها میرفتیم رختخواب رو میریختیم و کلی کیف میکردیم بعدم که بغل به بغل جا پهن میکردیم و میرفتیم تو رختخواب ولی تا صبح بیدار بودیم و حرف میزدیم صبحم با بوی تازه نون بربری بیدار میشدیم یادش بخیر چه سفره ای پهن میکردیم از این سر سالن تا اون سر بعد میرفتیم تا ظهر بازی اکثرا نهار آش رشته یا آبگوشت داشتیم وااااای چه عطر و بویی داشت...یکی از دایی های مامانم تنبک میزد پسر خاله مامانم سنتور بقیه هم که همه ماشاالله خواننده برنامه بعد ظهرامون بزن و بکوب و بخون بود هر کی برا دل خودش یه آهنگ و شروع میکرد و بقیه هم همراهیش میکردن...گل سنگم گل سنگم چی بگم از دل تنگم‌‌...😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢   چقدر دلم برا اون موقع ها تنگ شده😔😔😔😔😔😔😔😔😔 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دختر منم ۱۸ ماهشه خیلی دلم میخواد از شیر بگیرم ولی اصلا نمیشه اگه سینه نخوره اصلا نمیخوابه شب تا صبح ...

پسر منم فقط با شیر میخوابه بدترینش اینه تا صبح شیر میخوره

پای تک تک ارزوهات ،خدا نشسته

آخه یهویی که بچه عذاب میکشه به نظرم کم کم بگیر مثلا روزا سه بار میدادی دوبار بده شبا شکمشو سیر کن کم بیدار شه بعد یه هفته دوبار در روزو یه بار کن فعلا شبا هم همونجوری کن بعد یه هفته دیگه سعی کن روزا سرشو گرم کنی اون یه بارم ندی بعدش کم کم شبا هم شیر نمیخواد که اگرم خواست دیگه تا یه هفته اصلا ندی از سرش میوفته راستی شبا آبمیوه و خوراکی هایی که دوس داره بخر وقتی برا شیر بیدار شد اونارو بده

      

عزیزم باید وعده ها رو کم کنی و برسونی به ۱ وعده در شب و قبل خواب. شب اول خیلی اذیت میشه و گریه میکنه. دختر من نیم ساعت گریه کرد. گریه اش رو تحمل کن و بهش بگو دیگه بزرگ شدی و شیر بد شده. من تلخ کردم و خودشم بدش اومد. مهمترین کار اینه که اگر دیدی گریه کرد ندی چون شرطی میشه. بعد چند روز دیگه خوب میشه ولی محبتت رو زیاد کن و باهاش وقت بگذرون. 

نصفه شبم بیدار شد بهش آب بده بخوره و بغلش کن یا بذار رو پات. سوره والعصر بخون موقع گریه و بی تابیش خیلی آرومش میکنه

اول باید از شیر شب شروع کنین.

شیر شب که قطع شد.تعداد دقعات شیر ضبح و کم کنین.بعد دیگه شیر ندین.

همسرتون باید همراهی کنه وگرنه هی قطع و وصلش کنین کار سخت میشه.مهمونیم نرین زمانی که شیر و قطع کردین.

ننه شه دتر دور/شه کوی کوتر دور/ننه شه طلای دورا/نازدار کیجای دورا/ننه شه کیجا ره خرنه/آسمون ما ره خرنه/شه صوب روجاره خرنه/شه طلاطلا ره خرنه/آننه شه دلخواه دور/ننه پاپلی دور/آ شه دار تتی دور🥰

پسرتون چند وقتشه؟

ما نسلی بودیم که پنجشنبه ها تعطیل نبودیم و میرفتیم مدرسه یعنی فقط یه جمعه رو داشتیم ولی همونم خیلی بهمون خوش میگذشت...یادمه پنجشنبه ها تا میرسیدم خونه مامانم میگفت بشین سریع تکالیف تو انجام بده تا بریم خونه عزیز منم تند تند کارامو میکردم و خسته و کوفته ولی سرشار از هیجان راهی میشدیم،همه اونجا بودن دایی هام خاله ها و دایی های مامانم که بچه هاشون همسن من بودن وای که چقدر با صفا بود.‌..کوچک و بزرگ همه با هم بازی میکردیم کسی سرش تو موبایل نبود.یک ساعت قبل خواب همه بچه ها میرفتیم رختخواب رو میریختیم و کلی کیف میکردیم بعدم که بغل به بغل جا پهن میکردیم و میرفتیم تو رختخواب ولی تا صبح بیدار بودیم و حرف میزدیم صبحم با بوی تازه نون بربری بیدار میشدیم یادش بخیر چه سفره ای پهن میکردیم از این سر سالن تا اون سر بعد میرفتیم تا ظهر بازی اکثرا نهار آش رشته یا آبگوشت داشتیم وااااای چه عطر و بویی داشت...یکی از دایی های مامانم تنبک میزد پسر خاله مامانم سنتور بقیه هم که همه ماشاالله خواننده برنامه بعد ظهرامون بزن و بکوب و بخون بود هر کی برا دل خودش یه آهنگ و شروع میکرد و بقیه هم همراهیش میکردن...گل سنگم گل سنگم چی بگم از دل تنگم‌‌...😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢   چقدر دلم برا اون موقع ها تنگ شده😔😔😔😔😔😔😔😔😔 
دختر منم ۱۸ ماهشه خیلی دلم میخواد از شیر بگیرم ولی اصلا نمیشه اگه سینه نخوره اصلا نمیخوابه شب تا صبح ...

دختر منم همینجوری بود.تا صبح میک میزد. وقتی بگیری هم خواب اون خوب میشه هم خودت راحت میشی. منم فکر میکردم هیچ وقت نتونم از شیر بگیرمش

آخه یهویی که بچه عذاب میکشه به نظرم کم کم بگیر مثلا روزا سه بار میدادی دوبار بده شبا شکمشو سیر کن کم ...

نمیشه کمش کنم اخه پسرم از بچگی بعنوان پستونک از سینه استفاده کرد

پای تک تک ارزوهات ،خدا نشسته
اول باید از شیر شب شروع کنین. شیر شب که قطع شد.تعداد دقعات شیر ضبح و کم کنین.بعد دیگه شیر ندین. هم ...

کلا بخاطر شیطونی پسرم جز خونه پدرم جایی نمیرم

پای تک تک ارزوهات ،خدا نشسته
نمیشه کمش کنم اخه پسرم از بچگی بعنوان پستونک از سینه استفاده کرد

مثل دختر من منک فک کنم تا عروسیش شیر میخوره خیلی چالاسکه

کاربر ۹۶ هستم بخاطر شرکت تاپیک گرونیی تعلیق شدم😑دوست عزیز من اینجا نیومدم امتحان املا بدم ک تا پست میزارم بجای توجه ب متن غلط املایی میگیری مهم مفهومو منظور ک درست ادا بشه بدم میاد از این کار لطفا ب املا نوشته هام کار نگیرید با تچکر😊
نمیشه کمش کنم اخه پسرم از بچگی بعنوان پستونک از سینه استفاده کرد

دقیقا دختر منم همین طوریه

ما نسلی بودیم که پنجشنبه ها تعطیل نبودیم و میرفتیم مدرسه یعنی فقط یه جمعه رو داشتیم ولی همونم خیلی بهمون خوش میگذشت...یادمه پنجشنبه ها تا میرسیدم خونه مامانم میگفت بشین سریع تکالیف تو انجام بده تا بریم خونه عزیز منم تند تند کارامو میکردم و خسته و کوفته ولی سرشار از هیجان راهی میشدیم،همه اونجا بودن دایی هام خاله ها و دایی های مامانم که بچه هاشون همسن من بودن وای که چقدر با صفا بود.‌..کوچک و بزرگ همه با هم بازی میکردیم کسی سرش تو موبایل نبود.یک ساعت قبل خواب همه بچه ها میرفتیم رختخواب رو میریختیم و کلی کیف میکردیم بعدم که بغل به بغل جا پهن میکردیم و میرفتیم تو رختخواب ولی تا صبح بیدار بودیم و حرف میزدیم صبحم با بوی تازه نون بربری بیدار میشدیم یادش بخیر چه سفره ای پهن میکردیم از این سر سالن تا اون سر بعد میرفتیم تا ظهر بازی اکثرا نهار آش رشته یا آبگوشت داشتیم وااااای چه عطر و بویی داشت...یکی از دایی های مامانم تنبک میزد پسر خاله مامانم سنتور بقیه هم که همه ماشاالله خواننده برنامه بعد ظهرامون بزن و بکوب و بخون بود هر کی برا دل خودش یه آهنگ و شروع میکرد و بقیه هم همراهیش میکردن...گل سنگم گل سنگم چی بگم از دل تنگم‌‌...😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢   چقدر دلم برا اون موقع ها تنگ شده😔😔😔😔😔😔😔😔😔 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   luciferrm  |  54 دقیقه پیش
توسط   dodo78  |  1 ساعت پیش