بابام الآن بازنشسته شده
قبلا شهرداری کار میکرد
میگفت یه روز همکارم یه دختر ۴ ساله رو با خودش آورده بود سرکار
گفت دیدم پشت درختا شلوارشو کشیده پایین داره خودشو میماله به دختره
بعد دختره رو آورده بوده تو اداره
بابام ازش پرسیده دختر کیه؟ گفته خواهرزادمه
خواهرم امروز خیلی کار داشت سپردش به من
از اون ب بعد یادم مونده که به هیشکی اعتماد نکنم
دخترم رو حتی واسه سی ثانیه با هییییشکی تنها نذارم