با خاله شوهرمو برادرشوهرش رفتیم بیرون همگی خانوادگی
بعد این برادرشوهره مست کرد زیاد از حد
جوری که عقلش دست خودش نبود انگار
بعد جلوی زن خودش هی به زن داداشش که میشد خاله ی شوهرم هی حرف بد میزد
هی تیکه مینداخت
هی مریم جوووووووون صداش میزد با یه لحن چندشی
منم مثل بیشعورا زارت میزدم زیر خنده
بیچاره خاله شوهرم خیلی خجالت میکشید جاریشم همینطور
ولی من مثل این بیشعورا فقط میخندیدم😦
الان به این نتیجه رسیدم چقدر کارم زشت بود
کاش خودمو میزدم نشنیدن😞