ممنون
دیروز براش ی جعبه شیرینی و میوه بردم غم دنیا تو دلم نشست
در حیاطو باز کرد طبقه بالا که بابام زندگی میکرد قفل بود دلم اتیش گرفت دیدم خودشم پایین زندگی میکنه
تعارف نکرد کلا اخلاقش یجوریه
خیلیم محبتی اما قلق خاص خودشو داره
اونا رو دادم جلو در بهش با ی ۵۰ تراول گفتم اینم عیدیت بوسش کردم و برگشتم 😢پشت کوچه شون رسیدم زار زار تو ماشین گریه کردم
چه تنها وبی کس شدیم انگار بمب افتاد تو خونمون بعد فوت پدر مادرم
هر کارم کنم درست نمیشه 😢