یکی از دوستای نامزدمو که پسر خالشم میشه چند وقت پیش با یه خانوم در حال فرار گرفتن حالا جریان اون بماند که پسره چند وقت زندان بود بعدم زنش به خاطر سه تا بچش که اخری ده روزه بود دوباره برگشت سر خونه زندگیش اینم رفت جای دور کار... بعد 5 یا 6 ماه از کار برگشته زنگ زده نامزدم که بیا خونمون... همون اوایل که شنیدم این اتفاق افتاده به نامزدم گفتم نمیخام دیگه باهاش بگردی ولی دیشب هر چی گفتم نرو باز رفت گفت زنگ زده زشته منم لجم گرفت وقتی اومد بش گفتم از خاطراتش میگفت یادتون داد؟ بعدم گفتم منم از این به بعد با هر دوستیم بخام میگردم توعم حق دخالت نداری... گفتم اگه نخای جایی بیای یا کاری کنی واسه من خوب بلدی بهونه و دروغ جور کنی ولی واسه دوستت نمیتونی اونم چه دوستی!!!بعدم گفتم هر وقت شمارشو حذفیدی و باهاش قطع ارتباط کردی به من زنگ بزن😤😤😤