خب از دیروز هم بگم که هیچچچچ کار نکردم 😐
از صبح یکم دور خودم چرخیدم
ظهر رفتم خونه مامانم، داداشم دیسک عمل کرده و دوران نقاهت اومده اونجا، من رفتم عیادت
بعد هم همسرم اومدن دنبالم و رفتیم یکم خرید سوپری،
ثنا برای دومین بار امسال روزه گرفته بود افطار پرسیدم چی دوست داری گفت مرغ سوخاری، ساعت هم 7 بود،. دیگه سرعتی مرغ سوخاری درست کردم با سیب زمینی سرخ کرده و کنسرو نخود سبز که ثنا عاشقشه،
بعد هم یک سری ظرف گذاشتم ماشین و اعمال شبهای قدر و تمام