سلام بر همه دوستان عزیز شب همگی به خیر باشه.
امروز ساعت ۶:۳۰ بیدار شدم که دخترم رو هم بیدار کنم و با هم بریم مدرسه یکدفعه یادم افتاد که گوشی ام رو نگاه کنم چون شب قبل مدیر پیش دبستانی پسرم گفته بود داخل گروه که ممکن هست تعطیل بشه و گروه رو صبح چک کنید .
هیچی دیگه گروه رو چک کردم و دیدم بله حدودا ساعت ۶:۴۰ استانداری مدارس رو تعطیل کرده و نمیدونم چرا واقعا شب اعلام نکردن . 🤔🤔🤔🤔
تا ساعت حدودا ۸ داخل گروه همکاران کمی راجع به این تصمیم های یهویی صحبت کردیم و معاونمون گفت کلاس مجازی رو ظهر بگذاریم .
معلم دخترم هم پیام داد چون دیر تعطیلی اعلام شده کلاس اونها هم ظهر هست .
من هم اول میخواستم نخوابم ولی دیدم اصلا نمیتونم تا ساعت ۱۱ گرفتم خوابیدم .
بعد دیگه ۱۱ روز رو شروع کردیم .
چای دم کردم و صبحانه خوردیم .
کلاس پسر کوچیکم شروع شد برای نهار هم همسرم زحمت کشید عدس پلو درست کرد .
تا ساعت ۱۳ پسر کوچیکم کلاس داشت من خودم هم ۱۲ تا ۱۳ کلاس داشتم چون ورزش داشتم فقط یک کلاس داشتم.
بالاخره یک جوری کلاس پسرم و خودم رو برگزار کردم .
بعد دوباره ساعت ۱۳ تا ۱۵ دخترم و ۱۴ تا ۱۶ پسر بزرگم کلاس داشتن.
باز به صورت ترکیبی کلاس اونها هم برگزار شد .
یعنی امسال استاد ترکیبی شرکت کردن و برگزار کردن کلاس های مجازی شدم . 😀😀😀😀
حالا تازه وسط کلاس ها خانه مرتب کردم ، رختخواب جمع کردم ، نهار خوردیم ، ظرفهای نهار رو جمع و جور کردم ، نماز خواندم .
دیگه ساعت ۱۶ واقعا خسته شده بودم .
استراحت کوتاهی کردم و بچه ها هم برای خودشون بازی میکردن و تلویزیون تماشا میکردن .
همسرم هم کمی استراحت کرد .
بعد بلند شدم ظرفهای نهار رو شستم .
چای دم کردم.
اضافه عدس پلو رو گذاشتم داخل یخچال .
پذیرایی رو مرتب کردم .
لباس های رخت آویز رو جمع کردم .
لباس های همسرم رو انداختم داخل ماشین.
لباس های همسرم رو پهن کردم .
نماز خواندم .
مادرم شام آش داده بود برامون خوردیم .
ظرفهای شام رو جمع کردم و شستم.
آشپزخانه رو مرتب کردم .
برای نهار فردا ماهی مزه دار کردم .