اگر اينطوري هست يه حال اساسي ازشون بگيرين
محله مامانم اينا يه نفر بود خونه چهار طبقه رو خرد خرد ساختن از خسيسي
بخدا همسايه ديوار به ديوراشون ديوونه شده بود ميگفت هشت سال نه صبح نه ظهر استراحت نداريم اهرش سر اين قضيه يه دعواي اساسي افتاد يكسره تموم كردن خونشون رو
مرده كار نميگرفت هر روز خودش از صبح تا شب يكاري مكيرد و تق تق صدا ميكرد خودشم باز نشسته بود همبشه خونه بود