اعصابم خورده خوابم نمیبره از چهار صبحه بیدارم، امشب شوهرم بعد چند وقت لطف کردن تشریف آوردن خونه بارانم ساعت ۴بیدار شد تا فهمید اون اومده کلی خوشحال شد بالشت و پتوشو برداشت رفت پیش اون بخوابه، حیف بچه من که دلش واسه این بی لیاقت بی شعور تنگ میشه، حیف این بچه که به همچین حیوونی میگه بابا، با تموم این اتفاقایی که افتاده باز بچم اون احمقو دوست داره
شده هی گم بشوی در خودت و دم نزنی؟! من غریبانه ترین حالت دردم بخدا....
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
وقتی پدر دخترت شوهر سابقته ، چه توقعی از همسر الانت داری؟
من ازش توقعی ندارم ، از اول اگه میدونستم چی ب چیه که همین یه ذره هم ازش توقع نداشتم ولی باران طفل معصوم که بی خبره بچه گیج شده الان نمیدونه ب این بگه بابا یا نگه، یه روز میگه بابای مارال، یه روز میگه علی یه روز میگه بابا
شده هی گم بشوی در خودت و دم نزنی؟! من غریبانه ترین حالت دردم بخدا....
من از ۴بیدارم.نمیدونم چرا خوابم نمیبره😣😣😣😣 بذار دخترت دوسش داشته باشه.شاید بخاطر مهر دخترت تغیی ...
من کاری ندارم که فقط علاقه باران و میبینم و در کنارشان بی مهری اون رو میبینم اعصابم خورد میشه، دیشب ب من میگه مامان من دوست دارم ب بابای مارال بگم بابا منم گفتم باشه مامان هرچی دوست داری بگو
شده هی گم بشوی در خودت و دم نزنی؟! من غریبانه ترین حالت دردم بخدا....