مادرم عشقم بود بابای من مثل مادر تو ... ده ساله ازش خبر ندارم اصلا سراغی ازم نمیگیره ببینه ز ...
حالا بابای من خیلی مهربونه ولی قبلا که سنم کمتر بود خیلی اذیتم میکرد درحدی که از خونه میزدم بیرون ولی الان نمیتونم دوریشو تحمل کنم مامانمم حالا بعد تقریبا10،11سال زنگ میزنه که بریم پیشش ما هم جوابشو نمیدیم واقعا نمیدونم چی پیشه خودش فکر کرده
من سرگرم پسرم میشم قبل بچه خیلی ناراحت میشدم وقتی قهر میکرد ولی الان دیگه تحویلش نمیگیرم هر چند ناراحتم ولی به روی خودم نمیارم خسته ام کرده واقعا ددارم پیر میشم از این اخلاقش چقدرم ناز داره. همش باید من ناز بکشم خسته ام کرده من احتیاج به محبت دارم اون باید ناز من بکشه زندگیم من عکس شده