امروز یکی از اقوام شوهرم زایمان کرد ده روز دیگه هم یه نفر دیگه شون منم بیست رو بعد باید زایمان میکردم اما نشد خدا نخواست فک نمیکردم از شنیدن خبر زایمانش ناراحت بشم نه این که حسودی کرده باشم نه ولی منم میتونستم در حال بستن ساک بیمارستان باشم و برای دیدن دخترم روزا رو میشمردم
انشالله كه بزودي خدا بهت يه بچه ي سالم و صالح ميده عزيزم
مگه چی شد عزیزم؟!
منم يه حسي مشابه حس تو دارم
جاري من دو سال ازم كوچيكتره
دو سال هم ديرتر از من عروسي كرد
الان ٥ ماهشه دخترش تو راهه
ولي شوهر من هر كاري كه ميكنم ميگه بچه بي بچه 😔
من خیلی داغونم
بعد از یه سقط و یه حاملگی سخت خدا دخترمو بهم داد ، اما الات موردی هست که مدام نگران سلامتیشم و از اینده میترسم ،فقطم زمان معلوم میکنه
امشب داشتم فک میکردم کاش نمیوردم ،تاپیکیتو که حوندم یاد حسرتایگرفته بعد از سقطم افتادم
نمیدونم شکر کنم یا ناشکری
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
