امروز یکی از اقوام شوهرم زایمان کرد ده روز دیگه هم یه نفر دیگه شون منم بیست رو بعد باید زایمان میکردم اما نشد خدا نخواست فک نمیکردم از شنیدن خبر زایمانش ناراحت بشم نه این که حسودی کرده باشم نه ولی منم میتونستم در حال بستن ساک بیمارستان باشم و برای دیدن دخترم روزا رو میشمردم