ببین عزیزم زیاد بخوای دنبال این موضوعو بگیری اصن به نفعت نیستا...میدونی چرا؟
لج میکنه،میگه اصن تقصیرمنه میذارم تو ده روز ده روز بری خونه بابات که اینطوری واسه من دم دربیاری،معلوم نیست کی پرت میکنه اونجا،تو که داری وره دل مامان بالات خوش میگذرونی به من بدیخت چیکار داری،اصن بلندشو بیا سر خون زندگیت حالا حالا ها هم خبری از خونه بابات نیست...
گلم مطمئنم یکی ازینارو میشنوی صددرصد
پس لجاجت شوهرتو برانگیخته نکن.موفق ترین آدمها کسایی ان که تغییرو از خودشون شروع میکنن،سعی کن این حس بد دلی و شکاکی رو از خودت دور کنی،اصن این فکرا معنی ندارن عزیزم همش فکر بیخودن...
تایم خونه مامانتم تا حدی که میشه کمتر کن،بکن ۴،۵روز..به هرحال اون بنده خدا هم نیاز به محبت شما،وجود شما و تمکین شما داره..
باز دلت تنگ شد زنگ میزنی مامان بابات بیان پیشت اینجوری نه سیخ میسوزه نه کباب..