تا اومدن داخل مادرهمسرجان گفتن بوی الکل میاد منم گفتم ما الکل نزدیم برا ضد عفونی شاید همسایه ها زدن بوش میاد ولی منو همسرم چیزی حس نمیکردیم
منم خیلی بوق بودم کلا هیچی حالیم نبود اخه همش دنبال درس ودانشگاه و کار بودم خلاصه بعدها فهمیدم منظورشون شراب بوده
والبته ناراحت شدم اونموقع توی اتاق ها دویدن و اومدن توی اشپزخونه سر یخچال دسشویی حموم من متعجب که اخه
سر زده اومدین که حالا دنبال چی میگردین کل خونه
منم کلا بی سر و زبون تر از حالا بودم یعنی کلا بی سر وزبون
یهو گفتن ای بابا شهرام جان بیا ببین بو از اینجاست و یه سفره که نون لاش کپک زده پیدا کردن و گفتن ببین ببین بو از اینه وایییییییییی منو میگین میخواستم زمین دهن باز کنه خیلی ..