ناراحت شدم اخه تازه عروس بودم و کم تجربه چقد حرص خوردم
همسرم گفت مادر ببین ما زن و ش.هر صبح تا عصر سرکاریم بعداز ظهر دانشگاه
دیگه وقتی برا اینکارا نمیمونه جمعه تا جمعه برسیم نظافت کلی
حالا مادر همسرجان از این مدلا هستن که خیلی همه چی منظم و مرتب و تمیز و... باشه منم از اول همش دنبال درس و کار اهمیت نمیدادیم با همسرم دیگه اون اوایل هم میدونین چه خبره
خلاصه اونروز اومدن توی اتاق خواب ...