تازه عروسی کرده بودیم یه روز بعد از ظهر که از سرکار برگشته بودیم خونه واز قضااونروز دانشگاه نداشتم وخونه بودیم
یهو دیدم زنگ واحد اپارتمانزده شد
دقت کنین واحد اپارتمان نه ایفون پایین درب اصلی
خلاصه در را باز کردیم چشممان به وجود مادر همسرجان روشن شد به همراه دوتا خواهروپدر همسرجان تا اومدن داخل من مات زده با وضع ...