هفده ساله که بودم مادرمو از دست دادم و بعد یک سال پدرم مجدد ازدواج کرد و چهار ماه تقریبا با خانمش زندگی کرد
تو اون مدت من کوچکترین بی احترامی رو زن بابام نکردم و سعی کردم پدرم ناراحت نشه! زن بابام توی روستای پدریش یک باغ درخت گردو داشت یکروز تو ماه شهریور سال ٩۶ اصرار کرد به پدرم که بریم باغ و گردو ها رو جمع کنیم و بفروشیم ...پدرمم راضی نبود که بره اما دوتایی فرداش رفتن و بعد دو روز خبر مرگ پدرم به دستمون رسید به گفته ی اونا پدرم از رو درخت گردو افتاد و تموم کرد . حالا که یک سال گذشته و بماند که این وسط چقدر زن بابام به من تهمت زد که تو پولای باباتو خوردی و این حرفا...و بماند که من و داداش نه سالم یتیم شدیم حالا تقاضای ارثشو کرده میخوام بدونم حق من این وسط چی بود حق برادرم چی!؟ ما میتونستیم به مرگ بابام معترض شیم اما نکردیم و اون پر رو شد
شما بگین باید چیکار کنم باید جلوی تهمتای زن بابام چجوری برخورد داشته باشم؟ باید چجوری جوابشو بدم؟ اگه تقاضای دیه کنم بهمون تعلق میگیره یا نه؟