2777
2789

ما الان نشونیم 

چندسال باهم دوست بودیم وسال اخر خونواده ها در جریان بودن رفتاراشون نشون میداد مخالف نیستن خلاصه ما یه روز رفتیم پارک داداشش و نامزدش هم بودن (رابطمون خیلی خوبه) اونا گفتن ما میریم بستنی میگیریمو میایم یه فال گیر اومد پیشمون گیر داد بود یه نشون برات دیدم منم میگفتم اعتقاد ندارم

هی اصرار میکرد بخدا نشون دیدم نامزدم گفت بزار برات فال بگیره یکم میخندیم دوربینشم روشن کرد و فیلم گرفت البته دزدکی چون هی زنه میگفت فیلم نگیریدا زنه دستمو گرفت هی از گذشتم میگفت و عین حقیقت دهنم باز شد بود گفت تو همین هفتع یه خواستگار برات میاد علی رغم این که یه پسر عاشقته ولی ازااون  وغشقش میگذری چون اون تو قسمتته نامزدمم همچین اخم کرد و ژست گرفت که ینی باورش شده من دارم ازدواج میکنم پول زنه رو داد و زنه رفت گفت زنگ بزنم حامد ببینم چرا نمیان خیلی طبیعی زنگ زد گفت کجایین چرا نمیایین چه خبره اونا هم گفتن الان میاییم اقا همچنان ک اخم کرد بود و منم مث چیز ترسیده بودم بلند شد از سر جاش یکم قدم زد یهو جلو پام زانو زد حلقه به دست گفت با من ازدواج میکنی ؟گفت عاشقا زیادن ولی من تو سرنوشتتم باید قبول کنی داداش اینا هم با بادکنک و گل و کیک اومدن بعد فهمیدم ک فالگیره رو خودشون فرستادن و کلا نقشه بوده 

چون عسلم شیرینم  

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

چه رمانتیک

داییش اومد خواستگاریم

بهم پیام داد حق نداری قبولش کنی تو مال منی فهمیدی؟

حیف این استیکر 💨رو اون زمان نداشتم جای زارت براش بفرستم تا بهم دستور نده😐

خدایا شکرت😍

روزای اول اشنآییمون تو ترافیک بودیم یهو گفت آگه اخلاقت خوب باشه میگیرمت. من😐😐😐😐😐 تو دلم بهش فحش میدادم. بعد ی مدت گفت من بلد نیستم بگم فقط میتونم بگم پیشی زن من میشی؟؟؟؟😂😂😂

کلن سیستمش خاص شوهرم

روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز