سلام دوستان چند روزه رابطه من و شوهرم سرد شده و دقیقا دلیلش نمیدونم.هفته پیش شوهرم عصر زنگ زد و گفت که میخام برم سلمونی و موهامو بزنم پیش دوستم.آخه دوستش آرایشگاه داره و به ماهم دوره تقریبا.من گفتم مگه واجبه این همه راه پاشی بری پیش دوستت موهاتو بزنی نزدیک خونمون برو.گفت نه کارش خوبه و اینا میرم اونجا شامم از اونجا میگیرم میام(اون منطقه یه رستوران خوب داره که غذاها شو دوست داریم)که از دلم دربیاد مثلا.منم گفتم لازم نیست تا غذا برسه اینجا سرد و از دهن میفته.خودم یه چیز میذارم.خلاصه شب اومد و منم سر سنگین باهاش رفتار کردم و اصلا راجب موهاش نظر ندادم و فردا قرار بود بریم شمال.گفتم کی برمیگردیم گفت من جمعه برمیگردم که باید سر کار برم اما تو میمونی پیش مادرم اینا منم گفتم اونوقت کی برمیگردی گفت دوشنبه تعطیله گفتم بخاطر یه روز میخای دوباره بیای برگردی؟گفت پس ۴شنبه میام گفتم پس منم باهات جمعه برمیگردم. سر این رفت تو قیافه که چرا گفته تو بمون من میام من قبول نکردم و گفتم نه منم باهات میام.آخه چه خبره از شنبه تا ۴ شنبه تنها میموند خب
چه ربطی به برادر شوهر داشت :؟
برادرشوهرش کجابود😕😕
🤔🤔🤔🤔چی بگم مردن دیگه
برادر شوهرش کنارش نشسته احتمالا
خخخخخ
نکته ی انحرافی ماجرابوده😑😑
خلاصه رفتیم شمال و دو روز بودیم و یه شب رفتیم دریا و اونجا آهنگ سریال شهرزاد و گذاشته بودن امین بانی.گفتم آهنگ شهرزاده گفت آره تو ماشین داریم دیگه رد میکنی میره گفتم نه این آهنگ و نداریم و اون یه آهنگ دیگس اون میگفت همینه من میگفت نیس خلاصه سوار ماشین شدیم برگردیم برادر شوهرمم اومد ماشین ما نشست پدر شوهرم اینام با ماشین خودشون.برادرش ۱۹ سالش اینا هست و همیشه مثه برادر خودم دوستش داشتم و اونم باهم راحته تقریبا.
خب 😊😊😊😊
خب
واسه چه چیزایی ناراحت میشین خب بیایید یاد بگیریم یکم به همدیگه آزادی عمل بدیم چه اشکال داره جایی که دوست داره موشو کوتاه کنه
به خدا همین چیزای کوچیک باعث دعواهای بزرگ میشه
شوهرم گفت خب اون آهنگ رو بیار که ببینی اونه منم گفتم اتفاقا همین کارو میکنم و آوردم و گفتم دیدی اون نیس.باز زیر بار نمیرفت که همونه و بذار بیشتر بخونه منم براش توضیح دادم که این خواننده ش همونه و تو شهرزاد هست آهنگش اما اون آهنگ که لب دریا بود نیس و اما اون لجبازه و سر حرفش بود
اخرشو بگو میخام برم نهار بخورم 😕
نخاستیم اصن /😐
