عزیزم کامل درکت میکنم من همیشه تو همچین شرایطیم خیلی سخته ببینی بچت اذیته
ادامه ماجرا
تااینجا کلا حقی ضایع نشده جز بچه طفل معصومت
دوسالشه،به شوهرم گفتم این همه همسایه دور وبرمونه،تو مجتمعیم،منم خونه شماحوصلم سرمیره به جای اینکه برم اونجابشینم جلوتلویزیون باکلی لباس،همینجا راحت لم میدم،کارامم میکنم،قبول نکرد،منم چون کمکم کرده بود رفتم که ناراحت نشه
قطره قطره قطره قطره قطره قطره
بچه های جاریم همیشه باپسرم بازی میکردن تازه اونو به زورمیبردن خونشون همیشه اما دیشب خیلی اعصابم خوردشد،دلم واسش سوخت.هی دعواش میکردم میگفتم نرو دنبالشون ولی خب بچس متوجه که نمیشه
خوب
😁😁😁 خب گاهی به خودم حق می دم ، من درس داشتم فکر کنم اول دبستان بودم می رفتم خونمون دنبالم پسرعموم که خونه ی مادربزرگم بود هم میومد ، کاش درک کنیم که این دو تا خونه مثلا خونه ی جاری استارتر با مادرشوهرش دو تا خونه و زندگی کاملا جداست و نباید وقتی میای خونه ی مادربزرگ مزاحم اونا هم بشی .
بعد پسر عموم حقش بود ، از بس زن عموم با زبونش به خاطر دفاع از بچش اذیتم کرد 😁😁😐
دیدم تنهاس باخواهرشوهرام رفتیم بیرون واسش خوراکی خریدیم برگشتیم خونه تاخواست خوراکیش وبخوره یکی ازبچه های جاریم اومدپایین به زور خوراکیش وگرفت خورد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
