سلام دوستان خوبم
من سی و هشت سالمه و یه دختر چهار ساله دارم
قرار بود که دخترم بزرگتر شده که فکر دومی رو بکنیم
من کلا ساکن مالزی هستیم که پارسال بنا به شرایطی برگشتیم ایران که بمونیم
منم گفتم خب الان وقت مناسبیه و در کنار خانواده و در وطن هستیم اقدام کنیم ولی همسرم گفت با این اوضاع ایران کی بچه دار میشه و شرایط کلا تو ایران مناسب نیست و فقط یه بچه و یکی هم زیاده.منم کلا بیخیال شدم
تا اینکه و باره چند ماه پیش تصمیم گرفت برگردیم مالزی.قبلش گفت که چکاپ و آزمایش بروقبل بارداری تا رفتیم بعد دو سه ماه ایشالاع باردار شیرد
منم کلا آزمایش و چکاپ کامل دادم
تا الان که مالزی هستیم هر وقت حرف بچه میزنم کلا طفره میره و میگه ما معلوم نیست مالزی باشیم یا بریم استرالیا نمیخام برنامه هام واسه بچه دار. شدن کنسل سه
میگه حوصله بچه ندارم و بعدشم تو غربت شبی نصف شبی حالت خوب نباشه .
میگه باید کسی باشه در این دوران مراقبت باشه
البته من دیروز وقت دکتر گرفتم اول خودم رفتم بعدش گفتم بیاد پیشم که وقتی اومد تو بیمارستان یک دعوایی به پا کرد که ببین این اولشه مشکلات ش وع شد
من باید وقت و بی وقت از
کارم بزنم و دنبال برنامه های تو باشم
کلا از بیمارستان اومد قهر کرد اومد بیرون
هیچی دیگه از دیروز بهم ریختم و باهاش قهر کردم