سلام بچه ها تو تاپیک قبلی گفتم محل کارم استعفا دادم میخوام راجب اون بگم من منشی یه سالن زیبایی بودم سالن زیبایی اسم داری ام بود حقوقمم ماهی ۸ از ساعت ۸ میرفتم تا ۸ شب .این خانمی که سالن دار بود متاهل بود بچه ام داش یه پسر کوچولو یه روز مشتری نداش سالن به من گف برو غذا بخر بخوریم منم رفتم پیتزا خریدم پایین بعد من میدیدم این خانم همش با یه آقایی تلفنی صحبت میکنه فک میکردم شوهرشه اومدم بالا دیدم یه آقایی جوونو خوش فیس که از لحاظ سنی از این خانم ۱۰ سال میخورد کوچیک تر باشه پیششه نشسته تو سالن بعد زنه داش بوس میکرد پسررو من و دید دیگ فاصله گرفتن منم پیتزا رو دادم هی گفتن بشین بشین گفتم ممنون و رفتم بعد پشت داشتم میرفتم پسره گف از اون پاستوریزه ها بودا ترسید منم رفتم پشتمو نگاه نکردم گذش من صبح اومدم سالن تمیز کاری داشتم میکردم رفتم دستشویی تی و بذارم اونجا اومدم بیرون دیدم این آقا نشسته بعد سالن زنونه بود صبحا مشتری نداریم از ساعت ۱۰ میان تقریبا ولی سالن شلوغیه منم خوب حجاب نداشتم با تاب شلوار بودم من جیغ کشیدم بعد گف نترس اون وری نگاه میکنم من اسم زنه رو آوردم گفتم کجاس گف سوئیچ ماشین و جا گذاشته اومدم بردارم گفتم میگف با اسنپ میدادم سریع مانتو پوشیدم شال بستم بعد آقاهه عجله ای برای رفتن نداش گف بگردیم سوئیچ پیدا کنیم منم گفتم میرم بیرون شما بگرد گف بمون نترس من کنار در واستادم بعد این آقا به ظاهر سوییچ و پیدا کرد اومد دست زد به صورت من صورتشو آورد جلو منم جیغ و داد کردم کلی ترسیدم در و اومدم باز کنم دیدم در و قفل کرده از پشت شانسی که آوردم من دوست پسرم قرار بود برام صبحانه بخره بیاره اون ساعتا میآورد به گوشیم زنگ زد منم جیغ و داد کردم گفتم تو رو خدا با من کاری نداشته باش اومد منو بگیره چنگ انداخت موند رو ترقوم بعد دوست پسرم زنگ میزد من دویدم سمت بالکن درو از پشت قفل کردم جیغ و داد کردم کلی این آقا ترسید و رف از پایین دید کمی داره دوست پسرم منو دید دوید به سمت بالا این آقام رف من اومدم بیرون دیدم دوست پسرم اونجاس مانتومو داد گف چیشده گفتم هیچی و هر چقد پرسید جواب ندادم رفتم خونه سه چهار روز بیرون در نیومدم رفتم سالن دوباره با یکی از دوستام جلوی در خانوم و با شوهرش دیدم گفتم سلام آقاتون هستن زنه هول شد و چشمک زد یه مرد میانسال منم خواستم بگم گوه کاریشو ترسیدم بعد شوهرش مهندسع بچشم جلو بود بعد رفتم بالا گفتم سفته ۵۰ میلیونی منو بده که گذاشتم پیشت کار کنم من نمیام اینجا گف چی شده گفتم بده من نمیام دیگ گف مثلا به شوهرم میخواستی چی بگی منو میترسونی گفتم بده سفتمو داد و بیداد راه انداخت اونجا همه منو انداخت بیرون گف این دزده وسایل منو دزدیده پولم میخواد سفتمو پرت کرد سرم گف بدبخت بی خانواده منم گفتم هرزه و ...دعوا و درگیری فیزیکی کردیم جدا کردن بهمونو ولی از اون روز حال روحیم خوب نیس من سفتمو گرفتم و دراومدم ولی اگر اون روز خدا منو نمیخواست معلوم نبود چه بلایی سرم میومد خواستم بگم هر جایی نرید کار کنید از این سالنا که همش خانومن بیشتر بترسید من سپردم به خدا هیچ وق این زنه نمیبخشم .
دوست پسرت نمیپرسه جریان چی بودبرای چی کمک میخواستی در کل حس کردم سال کارت تورو با اون آقا تنها گذاشت ...
چرا رابطموناز اون روز شکر آبه هر دقیقه داره میپرسه بعد دوس پسر سادم نیس نشون گذاشتیم چون پدر مادرم با صیغه مخالف بودن منتظر موندیم تا عید عقد کنیم منم دلهره دارم از دستش بدم اگه بگم میخواد کارشو ول کنه صبح تا شب جلوی سالن باشه پسررو پیدا کنه و شر میشه
دوست پسرت نمیپرسه جریان چی بودبرای چی کمک میخواستی در کل حس کردم سال کارت تورو با اون آقا تنها گذاشت ...
نمیدونم ولی موقع دعوا به زنم گفتم که دوست پسرت میخواس به من دست بزنه دیوانه شد شروع کرد داد و بیداد بعد گف توئه دو هزاری چی داری ک بخواد دست بزنه و شروع کرد سلیطه بازی