به هیچ احدی به جز خودم اعتماد نکنم
ههههه
از دست شما
شاید بیشتر ناراحتیم بخاطر همون بالا رفتن نرخ طلا هست که ما ازش جا موندیم و قبلش همه رو فروختیم
اما خونه ایرادایی داره که مشخصه سازنده خوبی نداشته
اما با همه اینا خدارو شکر
چون اروزم بود از اون محله به درد نخور که از اسمش هم متنفر بودم و همیشه بهش میگفتم سگدونی اومدم بیرون...
بله پیارسال همسرم دچار افسردگی شدید شد مجبورشدیم
بستری کردیم یه هفته
بعد که ترخیص شد گفت دیگه توان کار کردن ندارم
یه مغازه داشتیم فروختیم 1 تومن دادیم دست برادرشوهرم کار کنه باهاش سودشو بده
اونم انصافا سر وقت میده سودش رو
اما همون مغازه الان شده 5 تومن و به همین راحتی
ما دارایی اصلیمون که چندین سال باچنگ و دندون نگه داشته بودیم ازدست دادیم رفت
تبدیل کردیم به پول بی ارزش
یه خونه غرب تهران پرید از دستمون
درس گرفتم تو موضوعات مالی به حس ششمم گوش بدم، و نکشم کنار موقع تصمیم گیریهای مهم
بله50گرم طلامو دادم برادر همسرم به عنوان قرض که دوماهه پس بدن،الان شش ساله میگذره به همسرم نقدی پس داده بود به من نگفتن..
طلاهای دخترم تو کیفم بود دزد کیفمو زد😔
