بیست سالمه یک ساله عقد کردم
من به خاطر این ویروس جدید شنبه رفتم زیر سرم حالم خوب نبود یکشنبه و دوشنبه رو نرفتم دانشگاه امروزم با وجود اینکه هنوز حالم خوب نشده بود رفتم دانشگاه که از کارام بیشتر از این عقب نمونم
بعد اومدم خونه دراز کشیدم چون خسته بودم از ساعت ۲ تا ۷ من کلاس داشتم
بعد شام خوردیم من داشتم ظرفا رو میشستم یهو مامانم داد زد گفت ج.ده خانوم زود ظرفا رو بشور برو رختخواب منو پهن کن از صبحه سر پا بودم میخوام دراز بکشم !!! همونجا من بغض کردم حالم بد شد
ولی هیچی نگفتم گفت گوه میخوری وقتی میای خونه میری دراز میکشی مثل اینایی که به همه دادن!!!
درک میکنم خسته اس میره سرکار ولی بالای من بیست ساله داره میره سرکار یک بار هم به حرف بد از دهنش نشنیدم بحث بحث خسته شدم باشه منم خسته میشم تو دانشگاه باید اینکارا رو بکنم؟!
قبل اینکه ازدواج کنم یه اکس عوضی داشتم اون رابطه اش باهام مجازی بود اونم دقیقا عین مامانم بود بد دهن بود مثلا یه سری باهاش یه شوخی کردم تو چت بهم گفت ج.ده زاده . مامانم هم دقیقا همینجوریه خسته شدم بخدا
امکان اینکه زودتر برم سر خونه زندگیم رو ندارم نمیدونم چیکار کنم