تا الان همچین ضدحالی نخورده بودم، تولدم چند روز پیش بود و همسرم پرسید چی دوست داری برات بگیرم، گفتم هدیه تولد باید سورپرایزی باشه تا مزه بده خودم بگم که کیف نداره.
گفت باشه، دو روز قبل تولد با دوستم که شوهرش همکاره شوهرمه و صمیمی هستیم تلفنی صحبت میکردم و گفت مبارک باشه میخوای آیفون ۱۷ بخری؟ گفتم من؟! من نمیخوام بخرم اشتباه میکنی
گفت عه؛ مکث کرد خودم یه حدسایی زدم ،بنده خدا رو سین جیم کردم که جواب بده، گفت شوهرت با شوهرم تلفنی حرف زده راجب آیفون ۱۷ پرسیده منم فکر کردم قصد خرید داری نمیدونستم خبر نداری اونم ناراحت شد که نقشه شوهرمو خراب کرده.
منم خر ذوق که اخ جون ایفون جدید به به دعا میکردم پرومکس بگیره. خلاصه این دو روز به روش نیاوردم تا روز تولد رفتیم کافه ویکولو، همیشه نمیریم فقط مناسبتهای مهم میریم. حس حال ایتالیا داره، منتظر بودم آیفونم بودم که دیدم آیفون ۱۶ خریده،
وااااااای نمیتونید درک کنید چه حالی داشتم کلی برنامه و نقشه برای پیجم داشتم سناریو چیدم برنامه ای استوریم بهم ریخت.
خودم ایفون ۱۴ داشتم سه سال پیش که اومد خریدم ولی این مدت خونه عوض کردیم و کارمم با این گوشی فعلا اوکی بود نیاز نبود عوضش نکنم.
ولی واقعا اعصابم خورده این مدتت به خاطر همسرم کوتاه اومدم صبر کردم که خونمونو تغییر بدیم چیز زیاد و خاص و گرونی ازش نخواستم برام بخره، ولی دوست داشتم به عنوان تشکر یه چیز بهتر برام میخرید، به قدری ناراحتم نمیتونم با کسی صحبت کنم فقط شما رو داشتم تا صحبت کنم اروم شم.