من هردفعه پشت فرمون میشینم شوهرم شروع میکنه به غر زدن امشبم صداشو بالا برد
من بهش چپ چپ نگاه کردم دوباره با صدای بلند گفت بهم چپ چپ نگاه نکن منم دیگه از تو ماشین باهاش ح نزدم تو ماشین اومد بغلم کنه من محلش ندادم
حالا اومدیم خونه من شام درست کردم خوردیم بعد شام اومد منت کشی مثلا گفت بس کن و اینا بعدش گفت اگرم بس نکنی میدونم چکار کنم و اصلا برام اهمیتی نداره
منم اومدم تو اتاق درم بستم حالا اون تو هال خوابیده من تو اتاق انتظار داره من برم بگم بیا سرجات بخواب اخه هردفعه میرفتم میگفتم بیا چون معتقدم خوب نیست زن و شوهر جدا بخوابن حالا امشب رو باز صداش کنم یا بیخیال بخوابم