نمیشود نمیشود
هرکاری کنم نمی شود
کاش هیچ وقت آرزو نمیکردم
کاش هیچ وقت این رویا نبود
خدایا من نمیتونم پرستاری برم نه مامایی حالم ازشون بهم میخوره
خدایا چرا نمیشه منکه تلاش کردم من که گذشتم از تفریح ها از همه چی چرا نشد
تاکی بائو ببینم بقیه رسیدن من نه تا کی ببینم اونادارن آرزوی منو زندگی میکنن خدایا
مامان میگه تمومش کن نمیشه اره نمیشه موهام داره میریزه همون موهایی که زبون زد فامیل بود دارن سفید میشن چشام گود افتاده اصلا به جهنم من با دلم چیکار کنم چه گوهی بخورم میدونم برم پرستاری پشیمونم شده کابوسم نمیتونم نمیتونم
میخواستم مگه نمیگفتند اگه رویاشو داری یعنی تو دلم کاشتی تو شاهدی شاهدی چقدر خودم به در ودیوار زدم بشه