چه جالب
همسرم تعریف میکنه برادر بزرگم بهش خبر دادن زنش زایمان کرده و دختره اومد یه لگد به همسرش زد و رفت تا سه روز نیومد
یه دختر چشم ابی خوشگل
خدا بعدش بهش سه تا پسر داد
دخترش عروسی کرد خدا دوتا پسر به دخترش داد
پسر بزرگش ازدواج کرد اونم پسردار شد
دومی هم دوتا پسر داره
سومی نامزده هنوز
بنظرم هرکی از دختر متنفره خدا باید فقط بهش پسر بده و همیشه در حسرت دلسوز واقعی بسوزه و متوجه نمیشه تا زمان پیریش که همدم و مونسی نداره