ابجیم نامزده مادرم نزدیک به ۸ ساله که از بابام طلاق گرقته و نا مادری بالا سر خاهرمه الانم سر جهیزیه داره اذیتش میکنه قهوه ساز براش نمیخره فرش اتاق خواب براش نمیگیره ظرفو ایناش رو هم کم میگیره خانواده شوهر خاهرم جمعیتشدن زیاده و شهرستانن بخوان بیان خونه هر کدوم از عروسا یه شب میخوابن حالا این نا مادری داره واسه جهیزیه کلا دو تا پتوی دو نفره دوتا ینفره دوتام مسافرتی میده هر چقدرم میگیم انگار گوشش بدهکار نیست بابامم که بهش میگی میگه من نمیدونم سر در نمیارم خودتون میدونید چیکار کنیم
هه واسه ما خاستگار های مثلا وضع خوب میومد عمو هامون پشت سرمون پیش پیششون حرف میزدن یه حرفایی که از گفتنش ادم خجالت میکشه اما خدارو شکر خدا اخرت منو خیر کرد اخرت این خاهرمم خودش درست کنه
وای چقدر بد به حرف شما که گوش نمیده باباتون کسیام نیست باهاش حرف بزنه خیلی شرایط سختیه
اون موقه مادر پسره گفت وام ازدواج رو بدین ما خودمون میریم واسشون با انتخاب خودشون حهیزیه میگیریم بابام گفت نه من بر دخترم میخوام سنگ تموم بزارم جهیزیش با ۵۰۰ میلیون هم جمع نمیشه اما الان مامان پسره روزی دهبار بهم زنگ میزنه میگه ترو خدا تو یه چیزی بگو بزار زود این نامزدی تموم بشه